جوجوهای ناز ما

درد و دل

سلام دلم خیلی گرفته.صبح که بیدار شدم 1اس از صاحب قلبم اومد کلی ناراحت شدم.بغض کردم از صبح.بعد کلاس داشتم با خالم رفتیم کانون زبان کلاسامون که تموم شد رفتیم میخواستم شلوار بخرم متاسفانه سوراخ بود.دو تا جوراب و دو تا گیره و دو تا کلیپس واسه خودم و خواهرم و خودم و مامانم گرفتم.اومدم خونه خاله ام دختر1خاله دیگه ام میگه ما هرجا میریم برای تو و خواهرت سوغاتی میگیریم.منظورش این بود تو برای خواهرام چیزی نگرفتی. کلا نمیخواستم برای کسی سوغات بگیرم.ولی بهش گفتم هستی جان ما اینقدر سوغاتی گیره و جوراب گرفتیم خسته شدیم.می خوام1چیز دیگه بگیرم.الان میگه اگه بخری ناراحت میشم.چون من گفتم میخوای بگیری.چند لحظه چیشم عذر خواهی کرد که تند برخورد کرده.ای خدا ع...
24 مرداد 1391

درد و دل

دلم بلای باباهای جوجوها تنگ شده.گلیه.یه چیزایی شده فقط خودم می دونم.این غصه ها رو تنهایی باید بخولم.هرشب با بغض و اشک میخوابم.خیلی دلم گرفته.خیلیییییییییییی
14 مرداد 1391
1