جوجوهای ناز ما

شعر براي ني ني هاي خودم

1390/12/11 13:17
نویسنده : مامان مهربون
163 بازدید
اشتراک گذاری

صبح كه از خواب پا ميشم
اول آفتاب پا ميشم
يه كمي ورزش ميكنم
تو باغچه نرمش ميكنم
صدا ميزنم مامان جون
چايي رو بريز تو فنجون
وقتي چايي رو نوشيدم
مامانو بابارو بوسيدم
ميرم به كودكستان
خوشحال و شاد و خندان


پاشوپاشو كوچولو ازپنجره نگاه كن باچشمان قشنگت به منظره نگاه كن
اون بالا بالا خورشيد تابيده در آسمون يك رشته كوه پايين تر پايين تَرِش درختون
نگاه كن اون دوردورا كبوتري مي پره شايد براي بلبل ازگل خبر مي ياره


بهار آمد ميان كوچة ما
و دستش را براي من تكان داد
سوار يك دوچرخه بود و از دور
به من خورجين سبزش را نشان داد

كت و شوار سبزش گل گلی بود
به روی آستينش شاپرک داشت
ركابش چون پرستو دور می‌زد
به جای زنگ، چرخش قاصدک داشت

كلاهش صورتی بود و نگاهش
مرا ياد كبوترهايم انداخت
كمی خنديد و از خورجين، گلی را
درآورد و به پيش پايم انداخت

گلم را از زمين برداشتم زود
به دنبالش سركوچه دويدم
بهارم را وليكن در خيابان
ميان آنهمه ماشين نديدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

جوجوهای مامان و بابا
11 اسفند 90 19:13
شلام بابایی ذوق کلدیم وقتی دیدیم اومدین بلامون شعل گذاشتین.ملسی بابایی از طلف نارگل از طلف گلنار اینم مامان گفت بدیم