جوجوهای ناز ما

برای ستاره های وجودم

            و حالا تصاویر ویژه از نی نی ها   و من عاشق این عکس پایینی هستم اونی که پستونکشو می خواد منم تصاویری از آقای پدر راستی بابا جونتون ورزشکار و مربی و داور هست  قربونش برم. بابا همیشه توی کارهای خونه و همچنین کشاورزی به مامان کمک می کنه.آخه مامان رشته اش مهندسی کشاورزی-گیاه پزشکی هست.اینم بابا در حال کمک: و این هم تصاویر من و بابا وقتی شما بدنیا نیومده بودین قربونتون بره مامان اول بابا که می خواست بیاد خواستگاری مامان بعد حالا پشت در رو نگاه کنین مامان منتظره باباست! بابا و مامان دل همدیگه رو می برن.و در طی یک سری حرکات عشقولان...
13 اسفند 1390

حرفایی با دخترام

نارگل و گلنارم.من و بابا هنوز عروسی نکردیم.یعنی رسما عروسی نکردیم.ولی شرعا زن و شوهریم.بگذریم.بابا رو بی نهایت تا دوست دارم.یه لحظه باهاش حرف نزنم آروم و قرار ندارم.روزایی که مشکل داره و نمی تونه باهام حرف بزنه خیلی سخت می گذره.مامان عذاب میکشه ولی به بابا نمیگه که بابا اذیت بشه.الان هم یکی از همون روزاست.حتی دوست ندارم برم توی میلم.چون بابا نمیتونه بیاد نت.من و بابا از هم دوریم.بابا نجف آباد هست و مامان رشت.شما ها هم اندازه 1نقطه توی دلم موندین تا بعد از ازدواج بابایی و من زود بیایین پیشمون.قربونتون برم. مامان
12 اسفند 1390

خرید مامان

سلام گلکهام امروز با مادر جون و پدر جون رفتیم خرید.قبلا می خواستم واسه عید کت و دامن بپوشم.ولی امروز یه بلوز خوشم اومد خریدم.یه جای دیگه رفتیم 1عروسک خریدم نگه می دارم شما باهاش بازی کنین.فردا خاله اومد رشت با لب تابش عکسها رو براتون می ذارم.قربونتون و قربون بابای مهربونتون برم.دوستتون دارم. ...
12 اسفند 1390

سلام

سلام جوجو خوشملام مامان یه مدت کار داره.کمتر می تونم بیام وبلاگتون.از مامان دلگیر نشید. قربون جفتتون برم مامان ...
11 اسفند 1390

شما یادتون نمیاد

شما یادتون نمیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی ! شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.  شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد. شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم. شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود. شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ ...
11 اسفند 1390

شعر براي ني ني هاي خودم

صبح كه از خواب پا ميشم اول آفتاب پا ميشم يه كمي ورزش ميكنم تو باغچه نرمش ميكنم صدا ميزنم مامان جون چايي رو بريز تو فنجون وقتي چايي رو نوشيدم مامانو بابارو بوسيدم ميرم به كودكستان خوشحال و شاد و خندان پاشوپاشو كوچولو ازپنجره نگاه كن باچشمان قشنگت به منظره نگاه كن اون بالا بالا خورشيد تابيده در آسمون يك رشته كوه پايين تر پايين تَرِش درختون نگاه كن اون دوردورا كبوتري مي پره شايد براي بلبل ازگل خبر مي ياره بهار آمد ميان كوچة ما و دستش را براي من تكان داد سوار يك دوچرخه بود و از دور به من خورجين سبزش را نشان داد كت و شوار سبزش گل گلی بود به روی آستينش شاپرک داشت ركابش چون پرستو دور می‌زد به جای زنگ، چرخش قاصدک ...
11 اسفند 1390

فرزندان ایران

    ما گلهاي خندانيم فرزندان ايرانيم ايران پاك خود را مانند جان مي دانيم     ما بايد دانا باشيم هشيار و بينا باشيم از بهر حفظ ايران بايد توانا باشيم       آباد باشي اي ايران آزاد باشي اي ايران از ما فرزندان خود دلشاد باشي اي ايران           سروده آقاي عباس يميني شريف ...
10 اسفند 1390